آخرین مطالب پيوندها
وبلاگ مهندسی شیمی88روز دانشگاه شهید باهنر کرمان University Kerman Chemical Engineering 88 انسانیت من شرمنده ی تو ام...
من تو را مسخره عالم کرده ام.از تو اسمی ساخته ام که با آن بر سر تمام مردم دنیا و تمام انسانها و انسانیت کلاه میگذارم.تو را تنها زمانی میشناسم که بتوانم اسمت را سپر کنم در برابر آنچه که در برابرش متهم هستم و هر جا که اسمی از انسانیت میبرم صرفا برای ضد هر چه انسانیت است.هر گاه که به سنگی برخوردم و هر گاه که به سدی رسیدم و مانعی در کارم بود و هر جا که رقیبی جدید برایم بوجود آمد اسمت را مقدس تر از هر چه مقدس است و بالاتر از هر سوگندی و محترم تر از هر آنچه که فکرش را بکنید حتی خود خدا بر زبان آوردم و کار خود را با انسانیت توجیه کردم و وجدان اخلاقی را دستیاری برای انسانیت و توجیهی برای هر کاری که میلم میکشید.همین توی کلمه ی انسانیت بودی که برای اولین بار انسان را به من شناساندی و وجدان را برایم معنی کردی و کار و شور و شوق و رفاقت و دوستی و عدالت و... را برایم ساختی و از آن وقت که من آنها را دانستم، دانستم که فقدانشان چیست،کینه و حسد و دشمنی و نابرابری وظلم و ... . به من نور نشان دادی و من سایه را دیدم و از این همه مفاهیم انسانی هر چه غیر انسانی بود دریافت کردم و تنها چیزی که از این همه آمورزه ی انسانی برای خود به یادگار نگاه داشتم لغات بودند!!!از آن پس به هر چه که خوش داشتم این واژگان را اطلاق میکردم و هر که را که و هر چه که بد می انگاشتم با این کلمات سر به نیست!هر آنچه که زیبا بود زشت کردم و هر چه که زشت بود با کلماتی زیبا پوشاندم.آنها را جامه ای کردم بر تن تیرگیها و کلاهی درست بر سر مردمان،همانندی برای کلاه شرعی!از یادم پاک کردم و از یاد بقیه نیز ،به راستی معانی این لغات چه بود.بر سر زبان هر ناکس این لغات جاری میشد و تنها کسی توانست سری در سرها در بیاورد که سر خود کلاه گذاشته و یا کلاه دیگران برداشته باشد!به یاد برده شد هر چه که انسان داشت و هر چه که اسمش انسانیت بود.مسخ شد تمام آنچه که انسانیت بود.از بین رفت و سوخت و خاکستر شد و خاکسترش را بردند و از آن شربتی درست کردن و خوردند و اسمش بر زبانها آمد.
تو هنوز زنده بودی ولی دیگر کسی تو را نمیشناخت...
نظرات شما عزیزان: پنج شنبه 24 شهريور 1390برچسب:, :: 16:22 :: نويسنده : عباس رهامی
|